اس ام اس تیکه دار
آهای غــریبه :
از اون دیوار ترک خورده و کوتاه رفاقت فاصله بگیر ، بارها به روی من ریخته است !
ساکـت نیستم …
لبهایم هم نسوخته است …
تنها
تمام مــن
تاول زده
از آشی که نخــورده ام …
می کوشــم غــم هایم را غــرق کنم اما
بی شرف ها یاد گرفته انــد شــنا کنند …
بهتریـن حس دنیا اینه که
بفهمی بلایی رو که سرت آورد سرش آوردن …
بعضی ها طواف نمیکنند
فـقـط خــدا را دور میزنند
مقصر خود ماییم …
عشق را به کسانی ارزانی می کنیم که
از زندگی ، جز آب و علـف روزانه، نه می فهمند، نه می خواهند!
دوباره بــرایت مینویسم …
همانند پسـر کوری که هــر روز به ماهی قرمز” مـرده اش “غذا میداد …
به بعضی ها باید محبت و معرفتتو قطره قطره با قطره چکون بدی …
چون جنبه همش رو یکــجا ندارن …
چون یه دفعه میزنـن زیر همــه چیز !
یکی بود لامصب با صـد نفــر بود …
به پشتکارش تبریک مـیگم !
دلم برا تو کـه نـه ،
ولی برا کسی که فــکر میکردم تو بودی تنگــــ شده !
اگر روزی عــاشق شدی …
قصه ات را برای هیچکس بـازگو نــکن …
این روزها چشم حسودان به دود اسپند عادت کرده !
گاهی وقتا دلم میخواد خدا بیاد پایین دستام رو بگیره و اشکامو پاک کن بگه :
گریه نکن ،چیه آدم ها اذیتت کـردن؟
بیا پیــش خـودم …
گرگ ها همــیشه زوزه نمیکشند …
گاهی هم می گویند :
دوستــت دارم …
و زودتـر از آنکه بفهمی بره ای ،
میـدرند خاطراتت را …
و تو میمانی بـا تنی که بوی گرگ گرفته …
هرچــیزی تاوانی دارد :
تاوان خـیانت ، عــاشق یه خائن شدنه …
ایـن روزها کسی از ثابتش استفاده نمیکند ،
همـه اعتباری میخواهند و قابل تعویض …
همراه را عرض میکنم …
من برای با تو بودن ارهمه چی گذشتم تو چی؟
فقط داشته هایت را به رخ کشیدی …
خوب که با خودم فکر میکنم میبینم
اینهمه نبودنـت
اینهمه نداشتنت
خیلی هم تقصیر تو نیست …!
من قانون بازی را بلد نبودم …
بعضی ها رو از دور که میبینى، میدرخشند …
جـلو که میان …
میبینى درخششـشون مـال خورد شیــشه هاشونه …!
ﺑــﻪ ﻣﺎ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻨﺪ :
ﺩﺭﺩ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑــﺰﺭﮒ ﮐــﻪ ﺷﻮﯾﺪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ میکنید …
ﺩﺭﺳـﺖ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ :
ﺯﻧﺪﮔــــﯽ، ﺁﻧﻘــــﺪﺭ ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﺩ
ﮐــــــﻪ ﺍﺯ ﺩﺭﺩ ﻧﻮ،
ﺩﺭﺩ ﮐﻬﻨﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﯽﺷﻮد
فال حافظ هم دیگر
فال نمیگیــرد
حال میگیـــرد
ســرت گرم شد ، ســرم گرم شد
تــو به او ، مــن به تب …
خدایا …
مــن را کــه آفریدی گارانتی هم داشتم ؟؟؟
دلم دیگر کار نمیکند …
بی نمک ترین مکان جهان احتمالا “دسـت من” است …
همــه برایم دست تــکان دادند،
اما
کـم بودند دستانی که تکانــم دادند …
“دوست” و” دست” بسیار اسـت
ولی،
” دست دوسـت “
اندکـــ …
روزگار عجیبی است …
این روزها انگار که
انسان ها به دست هم پیر میشوند …
نه به پای هم !…
برای گل دادن به دیــگران منتظر مراسم تدفین آنــها نباشیم …
خداروشکر ما دیگرفقیر نیستیم …
دیروز پزشک چشم گفت :
چشمان پدرم پر از آب مروارید است …
میدانم که فردایـی هست …
اما
نمیدانم کــه فردا هـستم یا نه …
دیگه از “مــیم” مالکیت استفاده نمیکنم !
شب بخیر قشنگش …
کاری کــن که حرف مفت دیــگران برایشان گــران تمام شود !
تویی که فکر میکنی خیلی خاصی :
نبودنت هــم مثله بودنــت عـادت میشود ؛ شک نکن …!
حق الناس هــمیشه پول نیسـت گاهی دل است …
دلی که باید مــیدادی و ندادی …
دیگر نمی گویم گشتم نبــــود نگرد
نیستـــــ !
بگذار صادقانه بگویم
گشتم … اتفاقا بود !
فقط مال من نبــــود …
بگذار دیگری بگردد
لابد مال اوستــــ …
|