نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





فواید سیگار! طنز!


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط محمد رضاصادقی در 1:48 | نظر بدهید |







جمـلاتی الـهام بخـش برای زنـدگی


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط محمد رضاصادقی در 23:39 | نظر بدهید |







داستان; عشق و نسکافه!

داستان; عشق و نسکافه!
زن و مرد وقتی همدیگر را ببینند عاشق هم می شوند. تا این جایش را فهمیدید؟ مطمئنید؟ خدا که اعتماد به نفس آدم ها مرا کشته. من اتفاقن تا اینجایش را نمی فهمم. جدی می گویم. مولانا داستان آدم*هایی را نقل کرده که برای یک چیز واحد، اسامی مختلفی به کار می بردند. همان قصه ی انگور و عنب و استافیل. حالا فرض کنیم، عشق، موضوع واحدی است و وقتی زن و مرد از عشق حرف می زنند، می دانند از چه دارند حرف می زنند. این جمله، مال کارور است. ما با هم برادر بودیم. اگر اسم ما را ...


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط محمد رضاصادقی در 23:34 | نظر بدهید |







مقاله ای بسیار زیبا از تهمینه میلانی درباره خشونت علیه زنان

مقاله اي بسيار زيبا از تهمينه ميلاني درباره خشونت عليه زنان
مقاله اي بسيار زيبا از تهمينه ميلاني درباره خشونت عليه زنان :  من فمنیست نیستم     زخمی که نمی بینیم :   می دانید؟ خشونت همیشه یک چشم کبود و دندان شکسته و دماغ خونی نیست. خشونت، تحقیر، آزار و گاهی یک نگاه است. نگاه مردی به یقه ی پایین آمده ی لباس زنی وقتی که دولا شده و چایی تعارف می کند. نگاه برادری است به خواهرش وقتی در مهمانی بلند خندیده. نگاهی که ما نمی بیینیم. که نمی دانیم ادامه اش وقتی چشم های ما در مجلس نیستند چیست. ترسی است که ارام آرام در طول زمان بر جان زن نشسته       خشونت بی کلام، ...


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط محمد رضاصادقی در 23:28 | نظر بدهید |







زن که باشی درباره‌ات قضاوت می‌کنند؛

6f56d9
زن که باشی درباره‌ات قضاوت می‌کنند؛ در باره‌ی لبخندی که بی‌ریا نثار هر احمقی کردی درباره‌ی زیبایی‌ات......که دست خودت نبوده و نیست درباره‌ی تارهای مویت که بی‌خیال از نگاه شک‌آلوده‌ی احمق‌ها از روسری بیرون ریخته‌اند درباره‌ی روحت، جسمت، درباره‌ی تو و زن بودنت، عشقت، همسرت قضاوت می‌کنند تو نترس و زن بمان احمق‌ها همیشه زیادند نترس از تهمت دیوانه‌های شهر که اگر بترسی رفته رفته زنِ مردنما می‌شوی کم کم تفاوت ظریف میان نگهداشتن یک دست و زنجیر کردن یک روح را یاد خواهی گرفت. اینکه عشق تکیه کردن نیست و رفاقت، اطمینان خاطر و یاد میگیری که بوسه ها قرارداد نیستند ... و هدیه ها، عهد و پیمان معنی نمیدهند. و شکستهایت را خواهی پذیرفت سرت را ...


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط محمد رضاصادقی در 23:25 | نظر بدهید |







آرزو

 

همگی به صف ایستاده بودند تا از آنها پرسیده شود ؛ نوبت به او رسید : “دوست داری روی زمین چه کاره باشی؟” گفت: می خواهم به دیگران یاد بدهم، پس پذیرفته شد! چشمانش رابست، دید به شکل درختی در یک جنگل بزرگ درآمده است. باخودگفت : حتما اشتباهی رخ داده است! من که این را نخواسته بودم؟!

سالها گذشت تا اینکه روزی داغ تبر را روی کمر خود احساس کرد ، با خود گفت : این چنین عمر من به پایان رسید و من بهره ی خود را از زندگی نگرفتم! با فریادی غم بار سقوط کرد و با صدایی غریب که از روی تنش بلند میشد به هوش آمد!

حالا تخته سیاهی بر دیوار کلاس شده بود!

 


[+] نوشته شده توسط محمد رضاصادقی در 1:31 | نظر بدهید |







نامه دختری به همسر آینده اش !

 

عزیزم!
می توانی خوشحال باشی، چون من دختر کم توقعی هستم. اگر می گویم باید تحصیلکرده باشی، فقط به خاطر این است که بتوانی خیال کنی بیشتر از من می فهمی! اگر می گویم باید خوش قیافه باشی، فقط به خاطر این است که همه با دیدن ما بگویند ”داماد سر است!” و تو اعتماد به نفست هی بالاتر برود!
اگر می گویم باید ماشین بزرگ و با تجهیزات کامل داشته باشی، فقط به این خاطر است که وقتی هر سال به مسافرت دور ایران می رویم توی ماشین خودمان بخوابیم و بی خود پول هتل ندهیم!
اگر از تو خانه می خواهم، به خاطر این است که خود را در خانه ای به تو بسپارم که تا آخر عمر در و دیوارآن، خاطره اش را برایم حفظ کنند و هرگوشه اش یادآور تو و آن شب باشد!
اگر عروسی آن چنانی می خواهم، فقط به خاطر این است که فرصتی به تو داده باشم تا بتوانی به من نشان بدهی چقدر مرا دوست داری و چقدر منتظر شب عروسیمان بوده ای!
اگر دوست دارم ویلای اختصاصی کنار دریا داشته باشی، فقط به خاطر این است که از عشق بازی کنار دریا خوشم می آید…!
اگر می گویم هرسال برویم یک کشور را ببینیم، فقط به خاطر این است که سالها دلم می خواست جواب این سوال را بدانم که آیا واقعاً “به هرکجا که روی آسمان همین رنگ است” ؟! اگر تو به من کمک نکنی تا جواب سوالاتم را پیدا کنم، پس چه کسی کمکم کند؟!
اگر از تو توقع دیگری ندارم، به خاطر این است که به تو ثابت کنم چقدر برایم عزیزی!و بالاخره…!!
اگر جهیزیه چندانی با خودم نمی آورم، فقط به خاطر این است که به من ثابت شود تو مرا بدون جهیزیه سنگین هم دوست داری و عشقمان فارغ از رنگ و ریای مادیات است!!!

 


[+] نوشته شده توسط محمد رضاصادقی در 1:28 | نظر بدهید |







ماجرای دختر فراری که یک شب پیش یک طلبه ماند!

 

ماجرای دختر فراری که یک شب پیش یک طلبه ماند!

 

شب هنگام محمد باقر – طلبه جوان- در اتاق خود مشغول مطالعه بود که به ناگاه دختری وارد اتاق او شد در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که سکوت کند و هیچ نگوید.
دختر پرسید: شام چه داری؟؟ طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد و سپس دختر که شاهزاده بود و به خاطر اختلاف با زنان حرمسرا خارج شده بود در گوشه‌ای از اتاق خوابید.
صبح که دختر از خواب بیدار شد و از اتاق خارج شد ماموران،شاهزاده خانم را همراه طلبه جوان  نزد شاه بردند شاه عصبانی پرسید چرا شب به ما اطلاع ندادی!
محمد باقر گفت: شاهزاده تهدید کرد که اگر به کسی خبر دهم مرا به دست جلاد خواهد داد…

شاه دستور داد که تحقیق شود که آیا این جوان خطائی کرده یا نه؟ و بعد از تحقیق از محمد باقر پرسید چطور توانستی در برابر نفست مقاومت نمائی؟ محمد باقر ۱۰ انگشت خود را نشان داد و شاه دید که تمام انگشتانش سوخته و …
علت را پرسید. طلبه گفت: چون او به خواب رفت نفس اماره مرا وسوسه می نمود هر بار که نفسم وسوسه می کرد یکی از انگشتان را بر روی شعله سوزان شمع می‌گذاشتم تا طعم آتش جهنم را بچشم و بالاخره از سر شب تا صبح بدین وسیله با نفس مبارزه کردم و به فضل خدا، شیطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند و ایمانم را بسوزاند.
شاه عباس از تقوا و پرهیز کاری او خوشش آمد و دستور داد همین شاهزاده را به عقد میر محمد باقر در آوردند و به او لقب میرداماد داد و امروزه تمام علم دوستان از وی به عظمت و نیکی یاد کرده و نام و یادش را گرامی می دارند. از مهمترین شاگردان وی می توان به ملا صدرا اشاره نمود

 


[+] نوشته شده توسط محمد رضاصادقی در 1:2 | نظر بدهید |







نیوشا ضیغمی و گربه اش +عکس

 

نیوشا ضیغمی بازیگر سینما و به تازگی تلوزیون کشورمون به نظر می رسدعلاقه شدی به گربه دارد .نیوشا ضیغمی و گربه اش نازش خیلی وابسته به هم هستند این گربه ملوس که یکی از بهترین و گران ترین نژاده های گربه می باشد و بیسار همانند صاحب خود باکلاس و خوش عکس هم هست . این گربه از نژاد پرشین که نژاد سلطنتی  محسوب میشود.

نیوشا ضیغمی و گربه اش +عکس

نیوشا ضیغمی و گربه اش +عکس

 


[+] نوشته شده توسط محمد رضاصادقی در 1:0 | نظر بدهید |







سرآغاز نامه عاشقانه...

 

“”سرآغاز نامه عاشقانه ، با نام تو مینویسم صادقانه..ای هم نفس من…هم قفس من…
از عشق مینویسم ،از محبتهایت ، تا پای جان مینشینم چشم به راهت،ای همه بهانه..
مینویسم یک کلام ، عاشقانه : دوستت دارم…
یک نفس در این نامه ، بی بهانه فریاد میزنم که تا آخرین نفس همنفس تو هستم..

می نویسم تا شاید اندکی بکاهد از اندوه بی پایان قلبم را..
مینویسم این نامه عاشقانه را که بگویم همیشه به یاد ت هستم ، ای نازنین!
با قلمی از جنس محبت ، با احساسی به قشنگی عشق ، با یک دنیا حرفهای عاشقانه از قلب مهربان تو مینویسم بی بهانه ، که بی نهایت تا قیامت دوستت دارم…
اینک که از تو مینویسم ، برای تو مینویسم ،به یاد تو مینویسم… نامه از قطره های اشکم خیس خیس شده ، جای قطره های اشکم مانده و چشمهایم بهانه گیر شده ….بهانه چشمهایت را دارد..
دلتنگت هستم عزیزم ، دلتنگی را از جملاتی که برایت در نامه نوشته ام میتوان حس کرد…نامه ام پر از بهانه است…. ای تنها بهانه برای بودنم….

سراسر نامه حس کن درد دل مرا…چقدر تنهایم…بی چشمهایت تنهایم…

بهانه دستهایت را دارد این دستهایم…

ای بهونه من ….
مواظب دلت باش ای بهترینم …

دلتنگی بد دردیست!”"”

 


[+] نوشته شده توسط محمد رضاصادقی در 23:47 | نظر بدهید |



صفحه قبل 1 ... 7 8 9 10 11 ... 14 صفحه بعد